نفس من نمیاد دیگه از توو سینه
توی این لحظه ها غم باهام همنشینه
آخه من هم شبیه غریب مدینه
جگرم سوخته از شدت زهر کینه
عزیز زهرام / هادی دهرم
جون میدم اما / دورم از شهرم
کشته ی زهرم
دم رفتن چشای تر دارم (واویلا) ۲
روضه از غربت مادر دارم (واویلا) ۲
از همون شب که بی یار و یاور شدم من
خدا میدونه که خیلی مضطر شدم من
توو نماز بودم آوردنم بین کوچه
دستامو بستن و مثل حیدر شدم من
جا داره از غم / که بمیرم من
آخه من رو توو / بزم می بردن
خیلی بد کردن
با همین روضه میباره چشمام (واویلا) ۲
عمه زینب کجا؟ بزم حرام (واویلا) ۲
علی النقی شهادت واحد نفس من نمیاد دیگه از توو سینهمحمد رضا رازقی پور
نظرات شما