ام البنین رحلت زمینه بقیع شاهد عزای منهجعفر خدری

خزونی شده بهار دلم
پریشون و بیقراره دلم
بانوی احساسم، مادر عباسم ۲
یک عمره/ که روزگار من به غصه ها سرمیشه
چشم من به یاد تشنه کام کربلا تر میشه
آی دنیا از من گرفتی تکیه گاهم رو
هم خورشید و هم ستاره ها و ماهم رو
آه و ، واویلا

 

بقیع شاهد عزای منه
شاهد سوز و نوای منه
به غم گرفتارم، برا علمدارم ۲
عباسم/ تویی که قد و قامتت مثل طوبی بود
چی شد که/ توو علقمه برای کشتنت دعوا بود
تا تو رفتی سهم زینب هم اسارت شد
خیمه غارت شد به زینب هم جسارت شد
آه و ، واویلا

 

گاهی میشه بین روضه و اشک
گریه میکنم به یاد یه مشک
یه مشک بی آب و، ربابه بیتاب و ... ۲
شرمندم/ ازت رباب! نشد که آب بیاره عباس
شرمندم/ هنوز برای اصغرت دو چشمات دریاس
شرمندم عباس من توو علقمه جون داد
قلب خیمه از فراقش از طپش افتاد
آه و ، واویلا

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]