فاطمه الزهرا پس از شهادت زمزمه از اون كوچه رد نميشمرضا تاجیک

باورم نميشه زهرا - كه سر قبرت نشستم
تكيه گاه من كجايى - تو شكستى من شكستم
تا صبح كنار، قبرت مى مونم
گفتى كه واست، قرآن بخونم
زهرا من بى تو می ميرم
تنهام، رفتى تو ز پيشم
من تا لحظه اى كه زندم
از اون كوچه رد نميشم
زهرا ياور جوونم ۴

 

تازه فهميدم چرا تو - از على رو مى گرفتى
منو آتيش مى زدى و - دست به پهلو مى گرفتى
يادم نميره، قنفذ نامرد
تو رو چطورى، از من جدا كرد
زهرا شونه هام مى لرزيد
من از زندگى شدم سير
دستام بسته بود و نامرد
مى زد با غلاف شمشير
زهرا ياور جوونم ۴

 

توى مسجد رو سر من - سايه ى شمشير و ديدى
موهاتو كردى پريشون - به داد على رسيدى
يه روز مى بينى، يه روز دلگير
روى حسينت، هزار تا شمشير
اى واى كه هزار و نهصد
زخمو تو يه جا مى بينى
عصر عاشورا سرش رو
روى نيزه ها مى بينى
جانم اى حسين مظلوم ۴

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]