علی المرتضی ولادت بدون نغمه ربه فیه تجلی و ظهرحسین رحمانی

من  توکل بر علیِ عالی اعلا کنم
می روم راهی به سوی میکده پیدا کنم

تا بگویم مدح مولا حضرت خیر الوری
باید امشب رو به سوی حضرت زهرا کنم

عاقبت  عشق علی رسوای عامم می کند
هو کشم مستی کنم شور و نوا برپا کنم

رد شد او ، دامن کشان ، کردم حیا از اینکه من
دست خالی را دخیل دامن مولا کنم

ساحت قدسش کجا و روسیاهی مثلِ من
 خوبی او ، یا بدی من؟ چرا حاشا کنم؟

او خودش بنده نواز است و به دادم می رسد
من نباید اذیت و آزار این آقا کنم

شعر من کرده ادب از  ( او ) نوشته درغزل
ربه فیه تجلی و ظهر ... قبل از ازل

(تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست)
سر سپردن بر نگاهش ابتدای شاعریست

او سراسر جلوه های اسم الرحمان شده
مومن خود گشته است و مظهر ایمان شده

حب مولا از شئون واجب پیغمبری ست
هرکسی دارد مقامی در دو عالم حیدریست

او نوشته بر دلم با خط زیبا و جلی
حُبُّه جُنَّه ، قَسیمُ النَّار وَ الجَنَّه، علی

قامتش کوتاه و قدرش از همه والاتر است
قاب قوسینِ خدا اصلاً مقام حیدر است

او که با چشمش شکار شیر غران می کند
گریه بر اشک و  غریبی یتیمان می کند

دل به او می بندم و خالی ز مَردم میکنم
پیش ایوان طلایش قبله را گم میکنم

وصف العیشم را خودش میداند ، اینکه نیمه شب
نیمه شبهای حریمش را تجسم میکنم

مثلِ یک قطره به دریای حرم تا میرسم
در میان موج زوارش تلاطم میکنم

سختی دوران زمین گیرم نکرده، شکر او
من به یادش بین سختی ها تبسم می کنم

انتظارش را کشم در  لحظه های آخرم
من به خاک پای او آخر  تیمم می کنم

(تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست)
جان سپردن پیش پایش انتهای شاعریست

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]