علی السجاد شهادت بدون نغمه بیمار بودم و پدرم یاوری نداشتعلی اکبر نازک کار

دیر آمدی اجل دلم از غصه آب شد
کوهی ز غم به روی سر من خراب شد
 
دنیا نساخت با من دلخسته، سوختم
قلبم ز خاطرات جوانی کباب شد

بیمار بودم و پدرم یاوری نداشت
فریادهای العطشش بی جواب شد
 
یادم نرفته دامن آتش گرفته را
یا دختری که زَهره اش از ترس آب شد

 من هرچه میکشم فقط از شام میکشم
آنجا که "خارجی" به امامت خطاب شد
 
هر کینه ای ز حیدر و خیبر که داشتند
با ضربه های سنگ به زنها حساب شد

در کوچه های پر ز یهودی چه سخت بود
تحقیر اهل بیت پیمبر ثواب شد
 
بر خورد به غرورم و مُردم همان زمان
وقتی که عمه وارد بزم شراب شد

کابوس هر شبم شده بازار شامیان
تا آستین پاره به سرها حجاب شد
 
این درد قاتلم شده، حرف از کنیز بود
از بین جمع خواهر من انتخاب شد

دیگر بس است جان مرا زودتر بگیر
دنیا فقط برای وجودم عذاب شد

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]