قاسم بن الحسن شهادت زمینه ، زمزمه واحسنامحمد حسین رحیمیان

آروم جونم، به روی خاکا
مثل حسن شد ، تنهای تنها
دلش گرفته از این زمونه
خسته ی خسته است از همه دنیا
این روزگار بی وفا بازم دل من و سوزونده
ای وای من میون جسم قاسمم ، نایی نمونده
رسمش نبود که در بیوفتن این جوری ، با تازه داماد
چه قد رو این تن ، جای نعل مرکبه  ای داد بیداد
واحسنا واحسنا واحسنا برس به دادم 3

 

باید که گریه ، زاری کنم من
نشد براتو ، کاری کنم من
بگو به بابات ، منو ببخشه
نشد امانت ، داری کنم من
چه کاری داد دست من و تو قاسمم ، کینه ی دشمن
تو زیر سنگ کوفیا ، زخمی شدی به خاطر من
نرو ببین صدای ناله هام بلند، تا آسمونه
دلت میاد عمو میون دشمنا غریب بمونه
واحسنا واحسنا واحسنا برس به دادم 3

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]