فاطمه الزهرا کوچه زمزمه جانباز پشت درعبدالله باقری

تو کوچه ی تنگی/ کابوس بد دیدم
رو چادر مادر / جای لگد دیدم
تمام اون کوچه / دور سرم چرخید
چشام سیاهی رفت/ دشمن که میخندید
دستش بالا رفت - یادم نمیره - اون صحنهء وحشتناک
گوشواره شکست - غرورم شکست - افتاد مادرم رو خاک


خشت خشت اون کوچه / رو سرم آوار شد
آره از اون روز بود/ که دست به دیوار شد
جانباز پشت در / شد اونجا زخمی تر
دیگه تو خونه هم / رو میگرفت مادر
داشت یواش یواش - شفا میگرفت - گذشت دیگه کار از کار
بی حیا عمداً - لگدش و زد - درست رو زخم مسمار

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]