فاطمه الزهرا هجوم به خانه وحی زمزمه جون میداد ولی میرفتعبدالله باقری

چشای زهرا تا / به بچه ها وا شد
هر طور،با هر زحمت / از پشت در پا شد
کشون کشونْ زخمی / میرفت برا یاری
تا که نگن حیدر / نداشت طرفداری
گاهی مینشست - گاهی پا میشد - جون میداد ولی میرفت
یه دست به پهلو - یه دست به دیوار - دنبال علی میرفت


"یاعلی" زیر لب / گفت و تقلّا کرد
درداش یادش رفت تا / نگاه به مولا کرد
ولایتِ حیدر / تموم دینش بود
شال علی اون روز/ حبل المتینش بود
فاطمه میگفت: - کعبه ی منی - دورت میگردم آقا
علی با نگاش - میگفت: رها کن - شرمنده ام نکن زهرا

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]