بوی باباییم میاد
واسم رسیده مهمون
مهتاب روی نیزه
خوش اومدی بابا جون
بیا کنارم بشین که درد دلا دارم
هزار و یک حرف برات از کرب و بلا دارم ۲
دارم تو بغل من سرت رو
بابا جون ببر دخترت رو ۳
نگاهی کن بابا جون
رنگ گلت شد نیلی
میگم بهت با لکنت
زجر و جسارت، سیلی
میون صحرا گم شدم زجر منو پیدا کرد
یه چیزایی گفت و بعدش گوشواره مو.... ۲
دارم تو بغل من سرت رو
بابا جون ببر دخترت رو ۳
سختی کشیدم من از
بزم شراب دشمن
جای النگو دارم
رد طناب دشمن
جون رقیه نذر تو نذر سرت بابا
دیدم تو بازار میفروشن انگشترت بابا ۲
دارم تو بغل من سرت رو
بابا جون ببر دخترت رو ۳