- - -کاروان اسرا بدون نغمه روضه خوان مانده که با معجر زینب چه کنداحمد بابایی

زلف دیوانگی ام باز پریشان شده است
روضه خوان ازخبر آینه، حیران شده است

روضه خوان مانده که با معجر زینب چه کند
گویی از آخراین روضه پشیمان شده است

روضه خوان دم نزد اما همگان میدانند
ماه از حادثه کوفه، هراسان شده است

مستمع حوصله ی صبرندارد دیگر
بعدازاین صاعقه ها نوبت باران شده است

روضه خوان لال شد و مستمع، آهسته گریست
فهم این روضه برای همه آسان شده است

چند سال است که درگیر همین بیدلی ام
"آتش و آب بهم دست و گریبان شده است"

شاه عریان به صلیب است و مسیحا درعرش
ارمنی در عجب از کار مسلمان شده است

روضه ی کوفه نخوانید مگر نیمه ی شب
این تنوری ست که گرم از سر مهمان شده است

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]