حجت المهدی فراق و وصال بدون نغمه باید خودت برای ظهورت دعا کنیمحمد بیابانی

عمریست تشنه کام تو هستیم و آب نیست
عمریست بیقرار نشستیم و تاب نیست

عمریست در نبود تو همسایه ی شبیم
در آسمان هیچ دلی آفتاب نیست

سرشار از محبت و از مهربانی است
در عالم حضور تو حرف عذاب نیست

می جویمت به خواب و نفهمیده ام هنوز
در چشم های منتظران تو خواب نیست

باید خودت برای ظهورت دعا کنی
در دست ما دعای فرج مستجاب نیست

ما گوشمان نمی شنود پاسخ تو را
ورنه سلام های کسی بی جواب نیست

ای مرد انتقام! زمانی که می رسی
دیگر بقیع مثل گذشته خراب نیست

بهتر بمیرد آنکه دلش بین روضه ها
از داغ خشکی لب جدت کباب نیست

حالا که حرف تشنگی آمد، مصبیتی
بالاتر از مصیبت طفل رباب نیست

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]