حجت المهدی فراق و وصال بدون نغمه جز خیر ندیدیم بجوشد ز تنورشمحمد بختیاری

نزدیک شده وقت رسیدن به حضورش
رؤیای زمین پر شده از بارش نورش

ابروی کمانش به کسی رحم ندارد
زنده نرسیده کسی از وادی طورش

یادش مگر آغوش بهار است که هربار
گل کرده خیالی که نموده ست مرورش

سجاده ی گل رنگ دعاهای سحرگاه
گل می دهد از عطر دل انگیز عبورش

عمر غم او بیشتر از نوح شد اما
جز خیر ندیدیم بجوشد ز تنورش

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]