فاطمه الزهرا شهادت بدون نغمه هزار روضه ناگفته آمده سر اومحمد حسین رحیمیان

چه افتخار بزرگی، گدای فاطمه ایم
همیشه ملتمسین دعای فاطمه ایم
چه خوب شد که غلام وفای فاطمه ایم
مقلدان ره فضه های فاطمه ایم
تمام عمر نشستیم زیر پرچم او
همیشه روی لب ماست اسم اعظم او

خدا به خاطر او داده است ما را جان
به لطف حضرت زهرا شدیم با ایمان
رسیده خیر کثیرش به جمع ما هر آن
اگر نبود، نبودیم حیدری الآن
هوای حیدریون را همیشه دارد او
رویم سمت جهنم؟! نمی گذارد او

ندیده ایم زنی را ازو خدایی تر
ندیده ایم ازو شیعه ای ولایی تر
برای حضرت مولا، ازو فدایی تر
ز فاطمه احدی نیست مرتضایی تر
به جرم اینکه شعار علی علی سر داد
میان شعله ی یک عده بی وفا افتاد

برای اینکه نگویند علی شده بی یار
کشیده حضرت ریحانه زحمت بسیار
شکست حرمت او بین آن در و دیوار
غریب بود میان چهل نفر اشرار
زبان ز گفتن این ماجرا حیا کرده
برای حضرت مولا پسر فدا کرده

نوشته اند که بد کینه ها زدند او را
به پیش چشم علی بی هوا زدند او را
برای کشتن شیر خدا زدند او را
مغیره های بدون حیا زدند او را
هزار روضه ناگفته آمده سر او
سه ماه گریه ی خون بود کار بستر او

از این زمانه بی رحم خسته بود سه ماه
عزا گرفته ی آن دست بسته بود سه ماه
برای دیدن مرگش نشسته بود سه ماه
شنیده ایم که پهلو شکسته بود سه ماه
شبی نبود که مرگ از خدا طلب نکند
برای غربت دُلدُل سوار تب نکند

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]