حسین الشهید زیارت ، شهادت بدون نغمه دفتر خاطراتم تو حسرت یه کربلاستوحید پولایی

منی که محرّما گریه کن روضه میشم
منی که پیرهن سیامو زهرا می دوزه برام
دفتر خاطراتم تو حسرت یه کربلاست
به خدا گناه دارم، دلت نمی سوزه برام؟
 
تا یکی بهم میگه دارم میرم کرببلا
سر تا پا بغض میشم، بیچاره میشکنه دلش
دوباره میام با عکس گنبدت حرف می زنم
کی و دیدی این همه گریه کنه با قاتلش؟
 
همیشه سرت آقا گرمه با از ما بهترون
انگاری دوری و دوستی همیشه سهم منه
این همه کفترِ با صفا داری، خب چی میشه
یه دونه کلاغ سیاه رو گنبدت پر بزنه؟
 
چندمین باره داداش کوچیکمو می طلبی
مادرم بهم میگه: از داداشت یاد بگیر
هرچی می گم منو سر می دوونه، خودت بیا
کربلای منو از پنجره فولاد بگیر
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]