ام البنین رحلت زمینه با داغ عباس کمرمو شکستنمهدی نظری

میریزه اشکام ولی نه مثل زینب   می لرزه دستام ولی نه مثل زینب
می سوزه پلکام ولی نه مثل زینب
اگه من شنیدم اون دیده علمدارو کشتن
پیش چشمای اون عموی بچه هارو کشتن
بدتر از همه حال ربابه
از صبح تا شب زیر آفتابه
لالایی می خونه علی بخوابه
ام البنین ام بی بنین مادر عباس
*****
من که نبودم قمرمو شکستن      اونجا غرور پسرمو شکستن
با داغ عباس کمرمو شکستن
با اشک چشمام من روضه ی گودال می خونم هر شب
می سوزم به والله می بینم که از من پیرتره زینب
عزیز جونم تو کربلا موند
چرا تنش زیر مرکبا موند
میگن رقیه تو خرابه جا موند
ام البنین ام بی بنین مادر عباس
*****
من بعد عباس تو موج غم اسیرم     از داغ چشماش دیگه باید بمیرم
از ام الاصغر حلالت میگیرم
تو مدینه هر شب من پیش مزار حسن می مونم
با دلی که خونه من روضه ی اون کوچه رو می خونم
گفت توی کوچه غصه می خوردم
ضرب لگدهارو می شمردم
کاشکی کنار مادر می مردم
ام البنین ام بی بنین مادر عباس

مهدی نظری
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]