قاسم بن الحسن - - -- - -زمزمه عبدالله بن الحسن*عمه ببین عمو غریب است**امیر عباسی**- - -

دلم ز غصه بی شکیب است   عمه ببین عمو غریب است
درد دلم را او طبیب است      عمه ببین عمو غریب است
رَوَم که قربانش شوم/ محافظ جانش شوم
فلک در این صحرای محشر/ داغش به قلب من نهاده
با جسم پر زخم و جراحت/ به خاک قتلگه فتاده 2

آخر گرفتار سبو شد      رفت و فدایی عمو شد
با قاتل او روبرو شد      رفت و فدایی عمو شد
همچون یل ام البنین/ شد بین خون قطع الیمین
در قتلگه غوغا به پا شد/ چون دست عبدالله جدا شد
در بین آغوش عمویش/ ابن الحسن جانش فدا شد 2

امیر عباسی

دریافت فایل
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]