حسین الشهید - - -- - -ترکیب بند مدح*تويی كه جاذبه بخشيده ای به منبرها**علی اکبر لطیفیان**- - -

براي آن كه بيابيم ما خدايت را
گرفته ايم نشاني ردّ پايت را
براي آن كه به سمت خدايشان ببري
گرفته اند ملائك، نخ عبايت را
و جبرئیل دلش تنگ مي شد اي آقا
نمي شنيد اگر يك شبي صدايت را
فرشتگان مقرب هنوز حيرانند
تو را به سجده درآيند يا خدايت را
زمين به دور خودش چرخ مي زند تا كه
نشان دهد به سماوات كربلايت را

به بوم عشق به مژگان تر كشيد تو را
به وقت نافله هاي سحر كشيد تو را
نه از براي زمين ها و آسمان ها بود
فقط براي خودش بود اگر كشيد تو را
تو مثل جام پر از عشق و عاشقي بودي
كه زينب آمد و يكباره سر كشيد تو را
براي آن كه نشان زمينيان بدهد
سوار ني شدي و در سفر كشيد تو را

تو آسمان بلندي و ما كبوترها
نمي رسند به بالاي بامتان پرها
بدون بردن نام تو بي نتيجه بود
توسل سر سجاده ي پيمبرها
شريعت از سخن تو حيات مي گيرد
تويي كه جاذبه بخشيده اي به منبرها
تو جاي خود كه قيامت كسي نمي داند
كجاست حدّ و نصاب مقام قنبرها
تو مثل كعبه‌ي سيّار آسمان بودي
كه در طواف تو بودند جمله ي سرها

تو بي كران، تو بلندي، تو آسمان، تو صعود
تو آفتاب، تو دريا، تو آب هستي و رود
حكايت من و چشمم حكايت عبد است
حكايت تو و چشمت حكايت معبود
و قبل از آن كه شود جبرئيل حاجي عشق
كبوتر حرمت بود و كربلايي بود
يكي ز گريه كنان مُحرمت موسي
يكي ز مرثيه خوانان ماتمت داود
به نيت همه‌ي خانواده پيغمبر
«حسين منّي أنا مِن حسين» مي فرمود

رسيده است زمان غروب عاشورا
چه مي كشد ز وداع تو زينب كبري
تو روي شانه‌ي جبريل منزلت داري
به زير اين همه نيزه چه مي كني آقا؟
ميان اين همه نیزه كه رو به پايين اند
صداي زينب كبراست، مي رود بالا
حسين توست بله، باورش اگر سخت است
مُرمّل بدماء و مُقطّعُ الأعضا
كنار چشم ملائك به سمت تو خم شد
گذاشت روي گلوي بريده لب ها را

علي اكبر لطيفيان
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]