قاسم بن الحسن - - -- - -واحد عبدالله بن الحسن*بوی مدینه پیچیده**رضا تاجیک**- - -

تو شب نیمه دهه بوی مدینه پیچیده
یه عطر آشنایی از سمت بقیع باز وزیده 2
(پسر میره به پدرش) همه میگفتن همیشه
میگن کسی که کریمه فرزندشم کریم میشه 2
این پسر شبیه باباش همه دستا رو میگیره
این پسر شبیه باباش برا زهرا می میره 2
امشب، دست خالی، هیچکس، از این خونه، والله، بر نمیگرده
حتی، بچه ی کو،چیک، این خاندان، میگن، که خیلی مرده
شهزاده ی عشق بزرگواره
با بدی ما کاری نداره
وای از غریبی 4

وقتی که دید این خیمه ها برای جسمش قفسه
عموی مثل پدرش تو صحرا بی هم نفسه 2
دیشب تو خوابش دیده بود که دیگه امروز می پره
از عمو عباس یاد گرفت بی دست پریدن بهتره 2
دستشو رها کرد و رفت تا جون پای دل بذاره
از پسر عموهاش، میخواست خدایی کم نیاره 2
راوی، میگه دیدم، اومد، تو قتلگاه، فکر کردم حسن اومد
دستش، بریده شد، حنجر، دریده شد، مثل، آل محمد
این خانواده که دست میگیرن
هیچوقتی سازش نمی پذیرن
وای از غریبی 4

رضا تاجیک

دریافت فایل
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]