فاطمه الزهرا شهادت ، بستر بدون نغمه تو بیا کارنکن خوب شوی جان حسینمحسن حنیفی

مردم شهر برایت گله ها می آرند
گله از گریه تو وقت عزا می آرند
وسط کوچه که زخمی شده ای کافی نیست
طعنه و زخم زبان است، جدا می آرند
با قد خم شده و موی سپیدت مادر
جای شکر است تو را باز به جا می آرند
جای دلداری ما زود جوابت کردند
من بمیرم، خبر مرگ تو را می آرند
تو بیا کار نکن خوب شوی جان حسین
زینب و فضه برای تو دوا می آرند
آب نوشیدن من گریه ندارد مادر
چه شده بر لب تو وا عطشا می آرند
خرج تابوت شده خنده تو، حق بده پس
خنده من سر نی سوی شما می آرند
اینقدر غصه تشییع گلو را تو نخور
نیزه ها هست ولی طشت طلا می آرند

محسن حنیفی
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]