قاسم بن الحسن - - -- - -زمزمه*حضرت عبدالله*شهادت آرزومه*محسن حنیفی**- - -

داد می زنم شهادت آرزومه، آرزومه
غربت تو بغض توی گلومه، بغض گلومه
بعد از تو دیگه زندگی حرومه، عمو حرومه
عجیب آسمون زیر پا مونده         عبداللهت مضطر و تنها مونده
زورم نرسید آخه در بیارم            نیزه ای که تو تن تو جامونده
شکسته پرهام فدای سر تو      فدای زخمای رو پیکر تو
خوشم که جون داده ام در بر تو
کنارت هستم به همراه بابا     موندم با تو زیر سم مرکبا
شبیه قاسم قد میکشم اینجا
اینه نوای عاشق واللهِ لا اُفارق 2

عمه بذار برم که خیلی دیره، خیلی دیره
عموم داره جون میده و می میره، داره می میره
نیزه داره بوسه از اون می گیره، داره می میره
ببین که دشمنش داره می خنده    دستای نیزه چشاش و می بنده
افتاده گرگی به جون عمو جون       پیرهن زهرایی اون رو کنده
ببین که بابام بهم می گه بیا    از رو زین افتاده زیر دست و پا
خیلی غریبه عمو جونم خدا
شکسته می شه استخون سینه     بابام می گفت از روضه ی مدینه
می گه بیا که عمو رو زمینه
اینه نوای عاشق واللهِ لا اُفارق 2

محسن حنیفی

دریافت فایل

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]