فاطمه الزهرا بستر زمزمه ديده بگشا کوثر منسید محسن حسینی

اي گل نيلوفر من _ ديده بگشا کوثر من
از غمت من سر به زانو مي گذارم مي گذارم
هر کجا يار مني تو _ يار بيمار مني تو
در کنار بستر تو بي قرارم بي قرارم
بعد تو در جمع ما غير از پريشاني نباشد
عمرمن، کاش عمر من بعد از تو طولاني نباشد
اي جوان قد کمانم      مي زني آتش بجانم
هم دو چشمت بسته هم بار سفر را بسته اي تو
من گمانم از من خانه نشين هم خسته اي تو
*****
اي پناهم بي پناهم _ اي سپاهم بي سپاهم
مانده ام تنهاي تنها فاطمه جان فاطمه جان
کشتي ام پهلو گرفتي _ از چه از من رو گرفتي
حال من داردتماشا فاطمه جان فاطمه جان
در ميان کوچه من ديدم نگاهت با علي بود
ذکر تو بين در و ديوار خانه يا علي بود
اي که مي کردي دعايم     تو سپر بودي برايم
آمدي دامن کشان تا آنکه دامانم گرفتي
بهتر از جان علي در کوچه ها جانم گرفتي
*****
بعد تو اي آفتابم _ من سلام بي جوابم
اي نگاه تو طبيبم من غريبم من غريبم
ريزد اشگ دانه دانه _ بشنو اي بيمار خانه
ناله امن يجيبم  من غريبم من غريبم
خورده برکارم گره امّا به کس کاري ندارم
اي طرفدارم ببين ديگر طرفداري ندارم
تو بگو از من چه ديدي؟      از علي هم دل بريدي؟
هر چه کردم التماس امّا به پيش من نماندي
 ماه شبهايم ببين من را به چه روزي نشاندي

سيد محسن حسيني
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]