فاطمه الزهرا هجوم به خانه وحی بدون نغمه دیوار به در گفتغلامرضا سازگار

گفتــم بــه گـل عـارض تـو کار ندارد
دیــدم کــه حیایــی شــرر نـار ندارد
دیـوار بـه در گفـت مبادا که شـوی باز
ایـن سینــه دگـر طاقـت مسمار ندارد
خون گریه‌کن ای دیده که یار همه عالم
جـز محـسن ششماهـۀ خود، یار ندارد
مـردم همگـی ساکت و دشمن در خانه
ایـن خانـه مگــر حیـدرکرار نــدارد؟!
تنها شفقِ سوخته دل بود که می‌گفت:
گـل تـاب فشــار در و دیــوار نـدارد
خـون جگـرش دم بـه دم از دیـده بریزد
آن کـو ز غمـت دیـده خونبـار نـدارد
مـردم همگـی بنـدۀ دنیـا شـده آری
دیـن اسـت متاعـی که خریدار ندارد
با آنکه ز مظلومی این هر دو سخن‌هاست
تـا روز قیـامت علـیِ فاطمـه تنهـاست

استاد غلامرضا سازگار
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]