حسین الشهید - - -- - -غيرت امام حسين(ع)- - -

اين روح،از روز اول تا لحظه آخر در وجود مقدس حسين بن على عليه السلام متجلى بود،به قول خودش جزء خون و حياتش شده بود،امكان نداشت از حسين جدا شود.در لحظات آخر[حيات]ابا عبد الله،وقتى در آن گودى قتلگاه افتاده است و قدرت حركت كردن ندارد،قدرت جنگيدن با دشمن ندارد،قدرت ايستادن بر سر پا ندارد و به زحمت مى‏تواند حركت كند،باز مى‏بينيم از سخن حسين غيرت مى‏جهد،عزت تجلى مى‏كند،بزرگوارى پيدا مى‏شود.
لشكر مى‏خواهند سر مقدسش را از بدن جدا كنند ولى شجاعت و هيبت‏سابق اجازه نمى‏دهد،بعضى مى‏گويند نكند حسين حيله جنگى به كار برده كه اگر كسى نزديك شد،حمله كند و در مقابل حمله او كسى تاب مقاومت ندارد.
نقشه پليد و نا مردانه‏اى مى‏كشند،مى‏گويند اگر به سوى خيمه‏هايش حمله كنيم او طاقت نمى‏آورد.امام حسين افتاده است.من نمى‏توانم آن حالت ابا عبد الله را مجسم كنم.لشكر به طرف خيام حرمش حمله مى‏كند. يك نفر فرياد مى‏كشد:حسين،تو زنده‏اى؟!به طرف خيام حرمت‏حمله كردند!امام به زحمت روى زانوهاى خود بلند مى‏شود،به نيزه‏اش تكيه مى‏كند و فرياد مى‏كشد:
«ويلكم يا شيعة آل ابى سفيان،ان لم يكن لكم دين و لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم‏» (1)
اى مردمى كه خود را به آل ابوسفيان فروخته‏ايد،اى پيروان آل ابوسفيان!اگر خدا را نمى‏شناسيد،اگر به قيامت ايمان و اعتقاد نداريد،حريت و شرف انسانيت‏شما كجا رفت؟!
شخصى مى‏گويد:ما تقول يابن فاطمة؟
پسر فاطمه چه مى‏گويى؟فرمود:«انا اقاتلكم و انتم تقاتلوننى و النساء ليس عليهن جناح‏»طرف شما من هستم،اين پيكر حسين حاضر و آماده است‏براى اينكه آماج تيرها و ضربات شمشيرهاى شما واقع شود. ولى روح حسين حاضر نيست او زنده باشد و ببيند كسى به نزديك خيام حرم او مى‏رود.
و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم،و صلى الله على محمد و اله الطاهرين.
پى‏نوشت:
1) اللهوف،ص 50.

كتاب: مجموعه آثار ج 17 ص 210
نويسنده: شهيد مطهرى

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]