قاسم بن الحسن - - -- - -حضرت قاسم بن الحسن(ع)- - -

بس که ميدان رفتن تو ، بر عمويت مشکل است
دست يابي تو ، بر اين آرزويت مشکل است

ديگر از هجران مگو ، اي يادگار مجتبي
بر مشام جان ، فراق عطر و بويت مشکل است

بر دلم آتش مزن ، اي ميوه قلب حسن
چون مرا بشنيدن اين گفتگويت مشکل است

سن تو جانا مناسب با چنين پيکار نيست
جنگ تو ، با لشکري در روبرويت مشکل است

سخت باشد ، ناسزا بشنيدن از هر ناکسي
گفتگو با دشمن بي آبرويت مشکل است

اي که واجب نيست ، در اين سن تو ، صوم و صلات
تشنه لب در کربلا ، با خون وضويت مشکل است

بهر ميدان رفتن خود ، اشک بر دامن مريز
نور چشمم ، جنگ کردن ، با عدويت مشکل است

اي که از داغ حسن ، گرد يتيمي بر سرت
ديدن اندر خاک و خون ، رخسار و مويت مشکل است

چون به جان مجتبي ، دادي قسم ، اينک برو
گرچه دل برکندن از روي نکويت مشکل است

مي‌روي و  مي‌کنم سوي تو با حسرت نگاه
گر چه در هجران ، نظر کردن به سويت مشکل است

بس که صحرا ، پر خروش از لشگر باطل بوَد
حق شنيدن از لب تکبير گويت مشکل است

تا سلامت بينمت ، کردم شتاب از خميه گاه
ليک ، با انبوه دشمن ، جستجويت مشکل است

بس که ابر خاک و خون ، بگرفته روي ماه تو
از پس اين پرده ها ، ديدار رويت مشکل است

در دم جان دادنت ، گفتي : عمو جانم بيا
غرفه در خون ، ديدن تو ، بر عمويت مشکل است

گر نباشد چشمه ي چشمان گريانت (حسان)
زين همه آلودگي ها ، شست و شويت مشکل است

حبيب چايچيان

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]