امام و رهبری - - -- - -سخنرانى مقام معظم رهبری در ديدار با مداحان اهل بيت(عليهم‏السّلام)*۱۳۸۳- - -

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار مداحان به مناسبت ميلاد حضرت فاطمه (سلام‏اللَّه‏عليها)

17/5/1383

 

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

 

اولاً اين روز بزرگ و اين عيد مسعود را تبريك عرض مى‏كنيم و به شما برادران عزيز - ذاكران، مداحان، گويندگان، سرايندگانِ در مدح و منقبت و مصائب اهل بيت (عليهم‏السّلام) - خوشامد عرض مى‏كنيم و اميدواريم كه اين تلاشها و نفسهاى گرم و احساسات پاك شما مقبول و منظور و مورد توجه بانوى دنيا و آخرت - فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏عليها) - قرار بگيرد.

اين توسلها خيلى قيمت دارد. اين گوهر محبت اهل بيت، بخصوص فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏عليها) كه ميان همه‏ى اين خاندان با عظمت، عزيز است، خيلى ارزش دارد. حقيقتاً روز ولادت اين بزرگوار - كه گوهر صدف نبوت و ولايت است - براى شيعيان، محبان و فرزندان معنوى و جسمانى آن بزرگوار عيد بزرگى است.

يكى از آقايان كه اشاره كردند كه دشمنان اسلام و مسلمانان اين روز شيرين را با حوادث عراق و نجف تلخ كردند، راست است. لعنت خدا بر اين قدرتهاى مستكبر و ظالم و منافق و دروغگو و شياد و افزون‏طلب كه براى آنها اصلاً نه حيثيت مردم، نه عقايد مردم، نه حقوق مردم، نه استقلال كشورها و نه عزت ملتها مطرح است. اگر كسى فكر كند كه با تملق و نزديك شدن و تسليم در مقابل اينها مى‏تواند كارى از پيش ببرد، خطا كرده است. علاج اينها جز با ايستادگى و جز با كوبيدن شمشير برّان منطق حق و عزم ثاقب نيست و علاج كار اينها فقط با اراده‏ى قوى، منطق قوى و مشت قوى است؛ اينها امروز در دنيا در مقابل اين مسائل درمانده‏اند. آن چيزى كه در عراق اين لقمه‏ى چرب و نرم را براى آنها گلوگير كرده و دارد خفه‏شان مى‏كند، همين ايمان و اراده‏ى يك مشت مردم بى‏پناه و مستضعف است. عراقيها نه پول دارند، نه سلاح، و نه پشتيبان بين‏المللى؛ اما با عزم، با ايمان و با ايستادگى نگذاشتند كه آنها به خيال خوش خودشان و خواب خوشى كه ديده بودند، اين لقمه‏ى چرب و نرم را فرو بدهند. من مكرر گفته‏ام، باز هم مى‏گويم: امريكاييها در بن‏بستند. اگر جلو بروند، ضربه مى‏خورند؛ اگر عقب هم بيايند، ضربه مى‏خورند؛ هرچه ادامه بدهند، برايشان مايه‏ى ضربه است؛ عقب‏نشينى هم بكنند، مايه‏ى ضربه است؛ در مخمصه گير افتاده‏اند. گرگى كه در يك تله گير مى‏كند، داد و فريادش ممكن است عده‏يى را بترساند، يا پنجه‏اش كسى را كه نزديك برود، زخمى كند؛ اما گير افتاده است. اميدواريم كه خداوند شر اينها را از سر دنياى اسلام كم كند، و به ملت مسلمان عراق و شيعيان در هر نقطه‏يى از عالم، و به همه‏ى ملتهاى مسلمان و مؤمن، توفيق اعمال آن اراده‏ى شرافت‏آميزى را كه قرآن از ما خواسته، به آنها عنايت كند.

درباره‏ى مقامات صديقه‏ى طاهره (سلام‏اللَّه‏عليها) زبان و گفتار ما ياراى بيان ندارد؛ نمى‏شود توصيف كرد؛ وصف او از حد اين قالبهاى معمولى بيانى ما بالاتر است؛ اما با زبان هنر تا حدودى مى‏شود ذهنها را نزديك برد؛ اين كه بنده روى مداحى و شعر و سرودهاى اسلامى تكيه مى‏كنم، به همين خاطر است. با بال و پر هنر مى‏شود مقدارى ذهن را نزديك كرد، ولى به حقيقت آنها در مقام توصيف نمى‏شود رسيد. البته كسانى كه دلها و عمل‏شان را پاك كنند، جسم و جان خودشان را تطهير كنند، تقوا و پرهيزگارى و پاكدامنى را پيشه‏ى خودشان كنند و خودشان را تربيت كنند و مقدارى از اين آلودگى‏يى كه بنده و امثال بنده دچارش هستيم، خودشان را بيرون بياورند، چشمهايشان مى‏تواند ببيند؛ اما باز آنها هم نمى‏توانند توصيف كنند، ليكن دلهاى پاك و چشم دل بيناى آنها مى‏تواند انوار قدسيه‏ى اهل بيت و از جمله صديقه‏ى كبرى (سلام‏اللَّه‏عليها) را تا حدودى از نزديك ببيند و مقامات آنها را درك كند. ما نشانه‏هايى داريم. اين‏كه از قول پيغمبر اكرم نقل شده است كه: «فداها ابوها»، خودش يك نشانه است. اين‏كه در روايت دارد كه وقتى فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏عليها) وارد خانه‏ى پيغمبر مى‏شد، يا آن‏جايى كه پيغمبر نشسته بودند وارد مى‏شد، «قام اليها» - حضرت پيش پاى او بلند مى‏شد؛ به طرف او مى‏رفت - اين يك نشانه است؛ اينها عظمت است. اين‏كه همه‏ى دنياى اسلام از آن روز تا امروز - شيعه و سنى فرقى ندارد - اين بانوى بزرگوار را با چشم عظمت و جلالت نگاه مى‏كنند، اين هم خودش يكى از آن نشانه‏ها و علامتهاست. امكان ندارد كه همه‏ى عقلا، علما و متفكران با نحله‏ها و عقايد مختلف در همه‏ى تاريخ يك امت و ملت، بر مدح و ستايش يك مركز متفق‏القول باشند. اين نيست مگر عظمت توصيف‏ناپذير آن مركز؛ اين خودش يك علامت است. همه‏ى اين عظمت‏ها مربوط به يك بانوى هجده ساله؛ يك دختر جوان است! بيشترين سنى كه براى فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏عليها) طبق تواريخ مختلف گفته مى‏شود، از هجده سال است تا بيست‏ودو سال. از آن تكريمى كه اميرالمؤمنين براى ايشان قائل است، و از آن تكريمى كه در روايات و كلمات همه‏ى ائمه (عليهم‏السّلام) درباره‏ى فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏عليها) آمده، انسان مى‏فهمد كه چه عظمت و شيفتگى‏يى در كلمات ائمه نسبت به فاطمه‏ى زهرا موج مى‏زند. هر يك از ائمه شط خروشانى هستند كه فضاى معرفت و استعدادهاى بشرى را سيراب و بارور كرده‏اند و همه‏ى اين جويبارها از اين چشمه سرازير مى‏شوند؛ چشمه‏ى جوشان فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏عليها). روايات صادقين (عليهم‏السّلام)، عظمت حضرت رضا و موسى‏بن‏جعفر و ائمه‏ى بعدى، مقام والاى حضرت بقيّةاللَّه (ارواحنا فداه)، همه جويبارهاى آن كوثرند؛ آن كوثر تمام نشدنى، آن چشمه‏ى جوشان؛ بركات فاطمه‏ى زهرا اينهاست.

ما اين بزرگوار را خواسته‏ايم به عنوان الگو ميان خودمان مطرح كنيم. يك زن جوان، يك دختر جوان، كه زندگى‏اش، زندگى معمولى؛ لباسش، لباس فقرا؛ كارش در خانه جمع و جور كردن بچه‏ها و مديريت خانه و كدبانويى اين خانه‏ى كوچك و دستاس كردن است و آن كوه معرفت و درياى عظيم علم و دانش در وجود اوست.

قرآن چهار زن را اسم آورده كه اين چهار زن الگويند؛ دو الگوى نيكان عالم، دو الگوى بدان عالم. «ضرب اللَّه مثلاً للّذين كفروا امرأة نوح و امرأة لوط»؛ زن نوح و زن لوط. «كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما»؛ اين دو نمونه‏ى زنانه براى مردمان كافر در طول تاريخ هستند. وقتى خداى متعال در قرآن مى‏خواهد كفار - نمونه‏ى وجود كفرآميز و كفران‏كننده‏ى نعمت خدا - را معرفى كند، به جاى فرعون و نمرود و افراد ديگر، دو زن را مثال مى‏زند؛ زن نوح و زن لوط، كه درهاى رحمت الهى به روى اينها باز و همه‏ى امكانات براى عروج و رفعت اينها آماده بود و دو پيغمبر، آن هم پيغمبرى مثل نوح و لوط، شوهران اينها بودند كه در خانه‏ى آنها زندگى مى‏كردند و حجت بر آنها تمام بود؛ اما اين دو زن قدر اين نعمت‏ها را ندانستند و «فخانتاهما»؛ به شوهرهايشان خيانت كردند. اين خيانت، لزوماً خيانت جنسى نيست؛ خيانتِ اعتقادى است؛ خيانتِ مسلكى است؛ راه را كج كردند. شوهرها با اين‏كه پيغمبر بودند و مقام عالى داشتند، به درد اين زنها نخوردند؛ «فلم يغنيا عنهما من اللَّه شيئا». خداى متعال رودربايستى و رفاقت و خويشاوندى با كسى ندارد. اگر كسى را مورد محبت و لطف و رحمت قرار مى‏دهد، با حساب و كتاب است؛ با تعاريف نيست؛ خدا قوم و خويش كسى نيست. اينها هم با اين‏كه شوهرهايشان پيغمبر بودند، اين شوهرهاى پيغمبر نتوانستند اين دو زن را از شر غضب الهى نجات بدهند؛ اينها شدند نمونه‏ى كافران همه‏ى تاريخ.

در نقطه‏ى مقابل، باز خداى متعال دو زن را به عنوان نمونه‏ى مؤمنان ذكر مى‏كند: «و ضرب اللَّه مثل للّذين امنوا امرأة فرعون اذ قالت ربّ ابن لى عندك بيتا فى الجنّة و نجّنى من فرعون و عمله»؛ يكى زن فرعون و ديگرى، حضرت مريم: «و مريم ابنت عمران». آن زن اول، قصر فرعونى او را مجذوب نكرد؛ زن پرورش‏يافته در بساط فرعونى، كسى كه زن فرعون است و لابد پدر و مادر و خاندانش هم از همين طواغيت بودند، در نهايت راحت و نعمت و رفاه و عزت ظاهرى بود و زندگى مى‏كرد؛ اما ايمان موسى دل او را برد و تصرف كرد؛ به موسى ايمان آورد. وقتى ايمان آورد و راه را شناخت، همه‏ى آن راحت و رفاه را كنار گذاشت و ديگر آن قصر باعظمت در مقابل او جاذبه‏يى نداشت؛ گفت: «ربّ ابن لى عندك بيتا فى الجنّة»؛ من خانه‏ى بهشتى را ترجيح مى‏دهم؛ زندگى دنيا ارزشى ندارد. حضرت مريم هم: «و مريم ابنت عمران الّتى احصنت فرجها فنفخنا فيها من روحنا»؛ دامن خود را پاك و پاكيزه نگهداشت؛ اينها ارزشهاى انسانى است.

اين چهار زن فقط نمونه و نماد براى زنها نيستند، بلكه نمونه و نماد براى همه‏ى زنها و مردها هستند. آن دو زن با اين‏كه باب رحمت جلوى آنها باز بود، به آن راه نرفتند و از آن استفاده نكردند؛ به معنويت به‏خاطر چيزهاى پست و حقير - عواملش را قرآن ذكر نكرده، حتماً چيزى است مانند اخلاق بد و يا يك خصلت بد - پشت كردند؛ يك چيز كوچك اين دلهاى ضعيف را به خودش جذب مى‏كند و آنها را از راه حق منحرف مى‏كند و مى‏شوند نماد كفار و انسان ناسپاس در مقابل خدا. اما دو زن ديگر، نماد ارزشهايند. او برايش جاذبه‏ى معنويت و جاذبه‏ى سخن حق آن‏قدر زياد است كه به همه‏ى بساط و دستگاه فرعونى پشت‏پا مى‏زند، اين يكى هم پاكيزگى و پاكدامنى و وارستگى دارد.

فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏عليها) همه‏ى اين فضايل را با هم داراست. چون «و اصطفاك على نساء العالمين» درباره‏ى مريم در قرآن هست و سيده‏ى نساء عالمين، در روايت هم دارد كه او سرور زنان عالم در زمان خودش بود، ولى فاطمه‏ى زهرا سرور زنان عالم در همه‏ى ادوار تاريخ است؛ اين الگوست. برادران عزيز! ما امروز به اين الگو احتياج داريم.

امروز دستگاه‏هاى تبليغاتى دنيا براى گمراه كردن انسانها دائم الگو جلوى چشم نسلهاى بشر در همه‏ى دنيا مى‏آورند. البته الگوها كم‏جاذبه و ناموفق است، اما دست‏بردار نيستند؛ هنرپيشه مى‏آورند، نويسنده مى‏آورند، آدمهاى پرهياهوى خوش‏ظاهرِ بدون باطن مى‏آورند، هيكلهاى پوچ و بى‏معنا را مى‏آورند و مرتب نمايش مى‏دهند، تا بتوانند به وسيله‏ى اين الگوها، انسانها را به سمتى حركت بدهند و به راهى بكشند. آنها براى اين‏كار، پولها خرج مى‏كنند و فيلمهاى هاليوودى و چيزهايى از اين دست كه مى‏بينيد و مى‏شنويد و مى‏دانيد، اغلبش جهت‏دار است. با اين‏كه مى‏گويند هنر بايستى فارغ از سياست و جهتگيرى سياسى باشد، رفتار خودشان بعكس است و اين‏جورى نيست؛ مستكبران عالم هنر، سينما، فيلم، شعر، نوشتن، مغز و استدلال و فلسفه را در راه منافع استكبارى و چپاولگرى خودشان استخدام كرده‏اند؛ همين چيزى كه امروز مظاهر سرمايه‏دارى دنياست؛ قدرت نظامى‏اش امريكاست، قدرتهاى اقتصادى‏اش هم شركتهاى پشت‏سر دولت امريكايند. آنها از همه‏ى امكانات استفاده مى‏كنند براى الگوسازى، ملتها هم دستشان خالى است و الگو و نمونه‏يى كه بتوانند در مقابله‏ى با آنچه كه آنها مى‏آورند، از خودشان نشان بدهند، ندارند. ما دستمان پُر است، ما زنان بزرگى داريم؛ اگر حالا بخواهيم وارد وادى مسأله‏ى زن بشويم. زنان باعظمتى در تاريخ اسلام هستند كه اوج و قله‏ى اين عظمت‏ها، فاطمه‏ى زهرا، صديقه‏ى كبرى (سلام‏اللَّه‏عليها)، است. حضرت زينب و حضرت سكينه هم ماجراهايشان ماجراهاى شگفت‏آور براى انسانهاى متفكر و باهوش و خردمند و اهل فكر است. امام حسن و امام حسين را گفته‏اند: «سيّدى شباب اهل الجنّة». با اين‏كه اينها هميشه جوان نبودند و اين دو بزرگوار به سنين پيرى و كهولت هم رسيده‏اند، اما «سيّدى شباب» به آنها گفته‏اند؛ يعنى جوانى اينها بايد به عنوان يك الگو هميشه در مقابل چشم جوانهاى دنيا باشد. جوانى خود پيغمبر و جوانى اميرالمؤمنين هم همين‏جور است.

حرف من با شما برادران عزيز مداح و ذاكر اين است كه شماها در اين زمينه خيلى وظيفه داريد. من گاهى اوقات توصيه‏هايى مى‏كنم. اين‏جور نيست كه ما براى عظمت فاطمه‏ى زهرا درمانده باشيم كه چه‏جور اين عظمت را بيان كنيم و متوسل بشويم به شعر، نثر و يا كلامى؛ نه، بلكه ما به آن عظمت احتياج داريم. اين خورشيد متلألئ و درخشان به همه‏ى موجودات عالم سود مى‏بخشد و حالا گوشه آفتابش هم داخل خانه‏ى ما افتاده است؛ ما بايد ببينيم از اين چه‏جورى مى‏توانيم استفاده كنيم. آن خورشيد كه خيلى بالاتر است؛ حالا ما ساعتهاى متمادى بنشينيم و راجع به توصيف اين خورشيد - كه درست هم نمى‏دانيم چه هست و ذهن ما به آن نمى‏رسد - حرف بزنيم، شعر بگوييم، بخوانيم؛ اما نرويم زير اين آفتاب بنشينيم، تا بدنمان را گرم كنيم، جسم‏مان را رشد بدهيم و حيات خودمان را تقويت و تأمين كنيم؛ اين‏كه عاقلانه نيست؛ شأن اين بزرگوار و اين بزرگوارها خيلى بالاست.

خدا رحمت كند كسانى را كه جريان تشيع را به كشور ما آوردند و ما را با اين حقايق آشنا كردند؛ اگر نمى‏شد، خيلى سخت بود. رحمت خدا بر آن شمشيرهاى زبان و شمشيرهاى قلم و شمشيرهاى ميدانهاى مختلف كه توانستند اين حقايق را براى ما روشن كنند و ما را در اين راه بيندازند كه ببينيم و بفهميم، والّا اين دلايل واضح در مقابل خيلى‏ها هست، اما نمى‏فهمند و درك نمى‏كنند؛ چون تعصبها نمى‏گذارد. ما اين اقبال را پيدا كرده‏ايم و بايد خدا را شب و روز بر اقبال آشنايى با ولايت اهل‏بيت (عليهم‏السّلام) كه نعمت عجيبى است، شكر كنيم.

شما ببينيد امروز نسل جوان شما - چه دخترهاتان، چه پسرهاتان - و جامعه‏ى شما از خلأ كدام معرفت رنج مى‏برند و آسيب مى‏بينند؛ از كمبود كدام عنصر سازنده‏ى اخلاقى رنج مى‏برند، آن عنصر اخلاقى را در وجود فاطمه‏ى زهرا (سلام‏اللَّه‏عليها) و در فضايل آن بزرگوار و اين وجودهاى مقدس پيدا كنيد و به زبان شعر - كه زبان هنر هست - آن را القا و بيان كنيد. ببينيد ما در زندگى سياسى و اجتماعى‏مان به كدام درس اهل‏بيت احتياج داريم، آن را از زندگى اين بزرگواران و اين بزرگوار بخصوص استخراج كنيد و با زبان شعر بيان كنيد؛ اينها لازم و مهم است، والّا صرف مدح گفتن - كه الفاظ آن مدح هم گاه الفاظ مبهمى است كه نه شنونده درست مى‏فهمد كه محصول اين مدح چه شد و نه گاهى خود گوينده! - كافى نيست. ما بايد اظهار ارادت بكنيم و اين اظهار ارادت، كمال ماست؛ «مادح خورشيد مداح خود است»؛ اما به اين نبايد اكتفا كنيم. ما بايد ببينيم امروز چه درسى از اين بزرگوارها مى‏شود بگيريم. مبلغ هم وظيفه دارد، هنرمند هم وظيفه دارد، فيلمساز هم وظيفه دارد، گردانندگان سينماى كشور هم وظيفه دارند، گردانندگان تلويزيون كشور هم وظيفه دارند، منبرى‏ها هم وظيفه دارند، مداح جماعت هم وظيفه دارد؛ من مى‏خواهم بگويم شما وظيفه‏ى خودتان را در كنار اين وظايف سنگينى كه بر دوش همه‏ى ماست، بازيابى كنيد؛ اين توصيه‏ى من به برادران عزيزم است كه هميشه از آنها درخواست مى‏كنم و با آنها در ميان مى‏گذارم.

امروز ما كشورى هستيم كه ملت ما به بركت خون و قيام امام حسين و به بركت روح حسينى، توانست قيام كند و يك نظام استبدادى فاسد خبيث زشت‏كردار زشت‏خو را به زانو دربياورد و يك حكومت مردمى با صبغه و روحيه و با عمل نسبتاً اسلامى - روحيه‏ى ما اسلامى است؛ اما نمى‏توانم بگويم كه عمل‏مان كاملاً اسلامى است؛ نسبتاً اسلامى است كه ان‏شاءاللَّه روزبه‏روز بايد بيشتر اسلامى شود - را سر كار بياورد، كه خود اين نظام، فحش به همه‏ى قدرتهاى عالم است؛ نفس وجود نظام جمهورى اسلامى فحش به امريكاست، ولو شما يك كلمه هم «مرگ بر امريكا» نگوييد؛ خود اين‏كه اين هست، نوعى دهن‏كجى به همه‏ى قدرتهايى است كه با معنويت و با فضيلت و با استقلال و با شرف ملتها مخالفند. امروز همه وظيفه دارند اين نظام را از نقصها و ضعفهاى خودش خلاص كنند و عناصر قدرت و قوّت معنوى و مادى را در آن تقويت كنند و در آن بيشتر به‏وجود بياورند. اگر احتياج به وحدت داريم، اگر احتياج به علم داريم، اگر احتياج به همكارى داريم، اگر احتياج به تلاش اقتصادى يا سياسى داريم، اگر احتياج به روح شهادت‏طلبى و سلحشورى داريم و اگر احتياج به خيلى چيزها داريم، بايد هر كس به قدر خودش اينها را در جامعه به‏وجود بياورد.

جبهه‏ى تبليغ، جبهه‏ى وسيعى است كه در آن هنر و آموزش و علم و دين و دانشگاه و حوزه و وزارت ارشاد و صدا و سيما هستند، كه يك قسمت از اين جبهه‏ى وسيع، به جماعت مداح - اين برادرهايى كه در دوره‏ى جنگ و دفاع مقدس در جبهه بودند، خوب در ذهن‏شان حرف بنده را تصوير مى‏كنند - سپرده شده است و آن مانند اين است كه اين بخش عظيم را اين لشگر يا اين قرارگاه به عهده دارد و تكه‏يى از آن را به گردن ما سپرده‏اند؛ ما بايد اين را خوب از عهده بربياييم، تا ديگران هم كه در بخشهاى خودشان از عهده برآمده‏اند، مجموعش بشود پيروزى؛ بايد برادران مداح به اين موضوع توجه كنند؛ والّا ما در نوحه‏خوانى، مصيبت‏خوانى و مرثيه‏خوانى، اگر يك مقدار همت و سليقه به خرج بدهيم، مى‏توانيم همه‏ى اين مفاهيم عالى را بگنجانيم و البته مى‏شود همه‏ى اينها را پوچ و پوك و خالى كرد و فقط ظواهرى باشد. اين موضوع مى‏تواند در روضه، در نوحه، در سينه‏زنى و در مدح و مصيبت باشد؛ طورى كه فقط دلى بسوزد و قطره اشكى بريزد، بدون اين‏كه اندك بهره‏يى برده شود؛ در روز جشن هم به همين نحو. وظيفه و مسؤوليت بزرگ جامعه‏ى مداح اين است كه مطالبش پُرمغز و پُرمحتوا باشد و به شيوه‏ى درست اين را اداره كند؛ هم در مصيبت و مدايح، و هم در عزا و جشن. بايد مطالب با شكلهاى مختلف و در قالبهاى مختلف بيايد.

اميدواريم خداى متعال به همه‏ى ما توفيق بدهد وظايف‏مان را درست بشناسيم و بر طبق آن وظايف عمل كنيم. ان‏شاءاللَّه اين عيد سعيد بر همه‏ى شماها مبارك باشد.

 

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‏
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]